آخرین پست



آدرس جدید

متن کتاب اول دبستان 90! (طنز)

الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده

،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره، مرغا

هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن

ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره،

شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن. مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه،

دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و

دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و

تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو

فروخته و پیکان خریده مسافرکشی می‌کنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی

تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و

اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش

چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای

هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون

آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته!

زنم یا مرد؟

من زنم يا مرد؟


خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسيد . 

دخترم : مامان تو زني يا مردي ؟ 

من : زنم ديگه پس چي ام ؟ 

دخترم : بابا ، چي اونم زنه ؟ 

من : نه ماماني بابا مرده . 

دخترم : راست ميگي مامان ؟ 

من : آره چطور مگه ؟ 

دخترم : هيچي مامان ! ديگه كي زنه ؟ 

من : خاله مريم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ 

دخترم : دايي سعيد هم زنه ؟ 

من : نه اون مرده ! 

دخترم : از كجا فهميدي زني ؟ 

من : فهميدم ديگه مامان، از قيافه ام . 

دخترم : يعني از چي ؟ از قيافه ات؟ 

من : از اينكه خوشگلم ، 

دخترم : يعني.....

بقیه در ادامه مطلب تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد    

ادامه نوشته

زبان دختر های امروزی


 

خوشگل = خوجل 
 

خوبی = خوفی 
 

جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم 
 

عشق منی = عجق منی 
 

قربونت برم = قلبونت بلم 
 

چطوری؟ = تطولی؟

چی کار می کنی = چیکال می کنی 
 

سلام = شلام 
 

دختر= دخمل 
 

پسر = پسمل 
 

عزیزم = عجیجم 
 

جون = جونزززززز 
 

بی تربیت: بی تبلیت 
 

بی ادب: بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشلکه واقعاً
 

دوست ندارم: اصنم نِی خوام 
 

نمیدونم= نیدونم(بعضی ها این روزا خیلی زیاد میگن!!)

در پایان به ابراز عشق یک دختر ایرانی با یک پسر توجه کنید
 

شلام قلبونت بلم چطولی ؟جیگلتو بخولم پسمل من نیدونی چقدر  

 

دوکست دالم



مادر

درزیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است. مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر

 

150 دلیل که شما ایرانی هستید

1_ هرروز صبحانه چای با نون و پنیر میخوری.

۲_ در روز حداقل ۵ بار از واژه‌های عزیزم / قربونت برم / اختیار دارین / شرمنده استفاده میکنی.

۳_ هر دومین جمله رو با ببین شروع میکنی.

۴_ اگر ساعت ۵ قرار داشته باشی ساعت ۶ از خونه بیرون میری.

۵_ بابا مامانت میخوان که دکتر مهندس شی.....

 

 

بقیه ی این مطلب جالب رو تو ادامه ی مطلب بخونین

ادامه نوشته

قطاری که به مقصد خدا میرفت....

قطاری که به مقصد خدا می رفت، لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهانیان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟

کیست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟

کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است ، تنها برای گذشتن؟

قرنها گذشت، اما از بی شمار آدمیان، جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند، از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود.

در هر ایستگاه که قطار می ایستاد ، کسی کم میشد، قطار می گذشت و سبک می شد، زیرا سبکبالی قانون راه خداست.

سر انجام قطار به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت: اینجا بهشت است. مسافران بهشتی پیاده شوند، اما اینجا ایستگاه آخر نیست!

مسافرانی که پیاده شدند، بهشتی شدند. اما اندکی، باز هم ماندند، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.

آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت: درود بر شما، راز من همین بود. آن که مرا می خواهد ، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد.

و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید، دیگر نه قطاری بود و نه مسافری..."

 

 

خطرناک ترین جاده ی دنیا

بنا بر گزارش انجمن بین المللی سفرهای امن جاده ای، عنوان خطرناک ترین جاده دنیا به جاده یونگاس در بولیوی آمریکای جنوبی تعلق می گیرد...

تصویر

توضیحات بیشتر و عکس در ادامه ی مطلب

ادامه نوشته

شعری که خانمی برای بد رفتاری های همسرش سروده

مگه من ازت چی خواستم....جز یه ویلا تو لواسون


یه بی ام و سیاه رنگ .... یه آپارتمان تو شمرون


بیست و هفت هزارتا سكه .... یه زمین اول جردن


كه تو در نهایت عشق .... بزنی قباله ی من


مگه من ازت چی خواستم .... اینكه مادرت نباشه


نمی‌خوام كه با حضورش .... زندگیم از هم بپاشه


ولی خب مصلحت اینه .... مادرم پیشم بمونه


هرچی باشه نازنینم ..... مامانم از خودمونه


این توقعی زیاده .... كه تو ظرفا رو بشوری


واسه رفع خستگیمون ..... چایی دم كنی تو قوری


هر چی من میگم بگی چشم .... مث یك آدم عاقل


تو خودت گفتی كه هستی .... یه شریك خوب و همدل


پس چرا جا زدی میری .... چرا از من دیگه سیری


نمی‌دونی كه با رفتن  .... من و از خودم می‌گیری


                 من هنوز چیزی نخواستم .... من هنوز چیزی نخواستم 

لحظاتی تا مرگ

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
ادامه نوشته